قلعه گمشده

و این.....رمان قلعه گمشده!!!


نویسنده:ژنویو لوموال

مترجم:فاطمه زهروی

ویراستار:رضا کریمی

امور گرافیک جلد:بهارک امیدفرد

گروه سنی:د،ه

از مجموعه:نشر پیدایش


خلاصه ماجرا:

زمانی که پادشاه کشوری به نام ورتاندر صاحب دختری میشود،با پادشاه کشور همسایه عهد میکند که دخترش را زمانی که به سن ازدواج رسید به نامزدی پسر او که نامش اوگوستن است در بیاورد تا ازدواج آن ها باعث اتحاد کشور ورتاندر،با کشور قوی و بزرگ هاردی-لا-پیر شود.سال ها میگذرد و پادشاه کشور ورتاندر میمیرد و ملکه هم بیمار میشود؛دختر پادشاه کشور ورتاندر که آماندین نام دارد 12 ساله و اوگوستن13 ساله میشود.بنابراین اگوستن به همراه پدر و مادرش پا به کشور ورتاندر میگذارد تا برای اولین بار آماندین را ببیند اما در بین راه از پدر و مادرش جدا شده و گم میشود و فرد خبیثی هم وجود دارد که با کمک پسرش مارسیال که 14-15 سال سن دارد قصد جان اوگوستن را دارد و.......


سرانجام اوگوستن چیست؟؟

مارسیال چه میکند؟؟

به نظر شما آماندین به دنبال اوگوستن میرود؟؟؟

کرمی که هیولا شد

رمانی که امروز انتخاب کردم (اسمش کرمی که هیولا شد) هستش


 امیدوارم خوشتون بیاد.


 

نویسنده:جعفر توزنده جانی

ویراستار:مینو کریم زاده

طراح گرافیک و جلد:هدی حدادی،پژمان رحیمی زاده

گروه سنی:د،ه

از مجموعه:رمان نوجوان امروز


خلاصه ماجرا:

این رمان ماجرای پسری است به اسم مجید که هر وقت از مدرسه می آید کیفش پر از زباله های خوراکیهایش است.اما هیچ وقت کیفش را تمیز نمیکند.یک روز مادرش به او میگوید اگر کیفت را تمیز نکنی،توی کیفت کرم پیدا می شود و آن وقت می آید و تو را میخورد و این خیال مادر به واقعیت تبدیل میشود و.......


نظر شما چیه؟؟؟

یعنی واقعا یه کرم میتونه اون قدر بزرگ بشه که بیاد یه آدم رو بخوره؟؟

یا این که یه کرم میتونه اندازه یه گاو بشه و احساسات داشته باشه؟؟

هستی

اینم یکی از رمان های محبوبم که اسمش هستی.....


نویسنده:فرهاد حسن زاده

ویراستار:شیوا حریری

طراح گرافیک و جلد:پژمان رحیمی زاده

گروه سنی:د،ه

از مجموعه:رمان نوجوان امروز


خلاصه ماجرا:

این رمان ماجرای دختری 12 ساله است به اسم هستی که اخلاق پسر ها را دارد. و حتی یک بار دستش به خاطر بازی کردن در فوتبال شکسته است.در زمان این دختر جنگ ایران و عراق شروع می شود بنابراین دایی، هستی به همراه یکی از دوستانش به جنگ با عراقی ها میروند اما دایی موتورش را امانت دست پدر هستی میدهد تا آن ها از آبادان به جای دیگری بروند و در امان باشند.پدر هستی قول میدهد که موتور را فورا برگرداند اما هستی می دانست که ای فقط حرف است پس تصمیم گرفت خودش به آبادان برود و موتور دایی را پس بدهد و.....


یعنی یه دختر میتونه بره وسط میدون جنگ؟

اصلا هستی میتونه دایی رو پیدا کنه؟

امیدوارم این کتاب رو حتما تهیه کنید و بخونیدش.

واقعا کتابش محشره.......!!!

پیش از بستن چمدان

این هم کتابی که امروز برای معرفی آوردم.........


نویسنده:مینو کریم زاده

ویراستار:شراره وظیفه شناس

طراح گرافیک و جلد:پژمان رحیمی زاده

گروه سنی:د،ه

از مجموعه:رمان نوجوان امروز


خلاصه ماجرا:

این رمان ماجرای دو دختر به نام های دریا و گلی است که هر کدام مشکلی در زندگی دارند که باهم بسیار متفاوت است.گلی تنها فرزند خانواده خودش بود و از این موضوع هم بسیار راضی بود.او خانواده ای صمیمی داشت تا روزی که.......دریا هم دختری است که از نظر هوشی از سطح بالایی برخوردار است . دوست دارد تا برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود،اما پدر و مادر دریا این را صلاح نمیدانند و......


به نظر شما عاقبت این دو تا دختر چیه؟

بالاخره اون ها با پافشاری بر خواسته های خودشون به کجا میرسن؟

اگر واقعا دوست دارید سرانجام این دو تا دختر رو بفهمید پس باید یه نسخه از این کتاب رو تهیه کنید.

صوفی و چراغ جادو

اسم رمانی که امروز برای معرفی برای شما دوستان عزیز انتخاب


 کردم،صوفی و چراغ جادو نام داره....!!!


                     

نویسنده:ابراهیم حسن بیگی

ویراستار:شیوا حریری

طراح گرافیک و جلد:پژمان رحیمی زاده

گروه سنی:د،ه

از مجموعه:رمان نوجوان امروز


خلاصه ماجرا:

این رمان ماجرای پسری است به اسم صوفی که در ترکمن زندگی میکند و یکی از آرزو های او داشتن یک اسب از نژاد اسب های سوار کاری است تا بتواند یک سوارکار خوب و مشهور شود.اما از طرفی پدرش پول خریدن یک اسب را ندارد،بنابراین صوفی از طواق حاجی(از پولدارترین مردم ده)یک اسب لنگ میگیرد و......


اگر از این رمان خوشتون اومده پس میتونید یه نسخه از این کتاب رو تهیه کنید و کامل بخونید.